#شهیدمهدی زین الدین
بسیار مهربان و شوخ طبع بود.مشکلات کاری را به خانه نمی آورد.خیلی به مشورت اهمیت می داد.برای نظر زن ارزش زیادی قائل بود.بیشتر وقتها از رفتار بعضی مردها که با زنان خودشان رفتار خوبی نداشتند اظهار بیزاری می کرد،روحیه همکاری خوبی داشت.اما خودم راضی نمی شدم با آن همه کار طاقت فرسایی که داشت،وقتی به خانه می آید دست به سیاه و سفید بزند.واقعا به زحمتشان راضی نبودم.ولی با این همه به من اجازه نمی داد لباسهایش را بشویم.خودش می شست و می گفت:نمی خواهم شما را به زحمت بیندازم.من هم اصرار می کردم که وظیفه منه و باید لباسهای شما را بشویم و به این کار افتخار می کنم.
یادم هست بعد از عملیات خیبر ایشان دیر وقت آمد خانه؛سر تا پایش شنی و خاکی بود.خیلی خسته بود.آنقدر خسته که با پوتین سر سفره نشست.تا من غذا را آماده کنم،ایشان سر سفره خوابش برد.آمدم و آرام پوتینهایش را در آوردم که بیدار شد و با لحن خاصی گفت:این وظیفه شما نیست.زن که برده نیست.من خودم این کار را می کنم.وقتی پوتینهایش را در اورد گفتم:پس لااقل جورابهایت را در بیاورم.گفت:من هر حرفی را یکبار می زنم.بعد با آن حال خستگی خندید.
مهدی زین الدین در ۲۷ آبان ۱۳۶۳ همراه با برادرش مجید، به منظور شناسایی منطقه از کرمانشاه به سوی سردشت در حال حرکت بودند، که با گروههای مسلح درگیر شدند، که این درگیری به کشته شدن وی و برادرش انجامید. پیکر او و برادرش در قطعه ۵ گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
شیرینی مشهدی مربایی با مارمالاد هویج خودم پز عالی بود با رسپی خانم آقا محمد عزیز
...